آیا علم می تواند یک تجارت باشد؟ درس هایی از بیوتکنولوژی

ایده نوشته ای که در ادامه مطالعه خواهید کرد الهام گرفته از یکی از مقالات Harvard Business Review است. مقاله ای که در وبسایت HBR منتشر شده و مربوط به اکتبر ۲۰۰۶ میلادی می باشد. زمانی که اقتصاد زیستی و مبتنی بر بیوتکنولوژی مانند امروز در دنیا فراگیر نشده بود. در آن دوران کشورهای توسعه یافته بازیگر اصلی این صنعت جذاب بودند و مانند امروز کشورهای در حال توسعه تا این حد آینده اقتصادی خود را مبتنی بر بیوتکنولوژی ترسیم نکرده بودند. اگر هم سیاست گذاری هایی مبنی بر حرکت به سمت اقتصاد زیستی در کشورهای در حال توسعه وجود داشت، به عقیده من به اندازه امروز جدی گرفته نمی شد. البته که نمی توان نسبت به این موضوع خرده گرفت زیرا منابع در دسترس، شرایط سیاسی و فرهنگی و بسیاری متغیرهای دیگر، به کشورهای در حال توسعه اجازه ریسک پیرامون برخی حوزه ها را در بسیاری مقاطع زمانی نمی دهد. اما با این وجود کنار گذاشتن تمام و کمال حوزه های با پتانسیلی که در دهه های بعد اهمیت شان مشخص می گردد، امر معقولی به حساب نمی آید.

آنچه در این مقاله مطالعه می کنید

تبِ بیوتکنولوژی

در لحظه ای که تمام مردم کره زمین در خطر بیماری و بلایای مختلف قرار می گیرند، دیوار بی اعتمادی به تکنولوژی ها و علوم جدید فرو می پاشد و راه را برای حوزه هایی که سالیان سال نتوانسته بودند خودی نشان دهند باز می کند. طبعا بعد از چشیدن مزه تکنولوژی ها و پتانسیل مالی که به دنبال دارند، تمامی ریسک ها منطقی به نظر رسیده و جوامع، چاره ای جز به حرکت در مسیر پذیرش علوم جدید و تطبیق زندگی با وضع موجود نخواهند داشت. اتفاقا در این شرایط، اگر کشوری بخواهد همچنان نگران طبعات تکنولوژی و علوم نوظهور باشد، محکوم به رویارویی با عواقب ناگوارتری در دراز مدت خواهد بود. بنابراین، منطق و عبرت از گذشته، حکم به سیاست گذاری های کلان منطبق با وضع موجود می دهند. حالتی که در آن اکثریت کشورهای دنیا به سمت پیاده سازی تکنولوژی نوظهور در کشور خود برای تثبیت جایگاه شان در آینده نه چندان دور حرکت خواهند کرد. شرایطی که از سال ۱۳۹۸ هجری شمسی در مورد بیوتکنولوژی شاهد هستیم و می توان از آن تحت عنوان تبِ بیوتکنولوژی یاد کرد.

ظهور کروناویروس جدید

در سال ۲۰۱۹ و با ظهور کروناویروس جدید (SARS-CoV-2)، دنیا با درهای بسته ای رو به رو شد که چاره ای جز به استفاده حداکثری از علومی چون بیوتکنولوژی نبود. روزهایی که بشریت بیش از هر زمان دیگری نیاز به یک واکسن و داروی موثر داشت، اما مسیرها و دیدگاه های سنتی راهکاری برای کنترل وضع موجود نداشتند. ابزار جذاب mRNA vaccine با هوشمندی محققین آن به دنیا ارائه و با اثرگذاری چشم گیر، باعث شگفتی همگان گشت. در مدت زمان کوتاهی، بسیاری از کشورهای دنیا از این واکسن جدید استفاده کردند و نتیجه کنترل هرچه بهتر پاندمی بود. حال این سوال پیش می آید که آیا در غیاب شرایطی مانند کرونا، mRNA vaccine که سالیان سال در آزمایشگاه های مختلف توسعه یافته بود، فرصت حضور فعال در بازارهای مختلف را پیدا می کرد یا همچنان محققین آن به چاپ مقاله بسنده می کردند.

واکسن کووید-۱۹ - مهرداد عامری

روزهای ابتدایی صنعت بیوتکنولوژی

بیوتکنولوژی هم مانند حوزه های دیگر تا رسیدن به جایگاه امروز خود پستی بلندی های بسیاری را تجربه کرده است. اگر به مقاله ای که در سال ۲۰۰۶ در HBR منتشر شده است مراجعه کنیم، متوجه می شویم که علی رغم موفقیت تجاری شرکت هایی مانند Amgen و Genentech، اکثر شرکت های بیوتکنولوژی سود خاصی کسب نمی کنند. این در حالی است که میلیاردها دلار در طول چند دهه قبل، در این صنعت سرمایه گذاری شده بود. این سرمایه گذاری با ریسک بالا به دلیل جذابیت این حوزه در تاثیری است که بر زندگی انسان ها خواهد داشت. موضوعی که یکی از اصلی ترین نیرومحرکه ها در حرکت کشورهای پیشرفته تر به سمت صنایع نوین بوده است. به هر حال نفت و گاز و بسیاری منابع دیگر که همچنان هم اقتصاد بسیاری از کشورهای دنیا مبتنی بر آن هاست، روزگاری به پایان خواهند رسید و دنیای پیشرفته خیلی قبل تر این موضوع را درک نموده است که برای تداوم سیر صعودی در اقتصاد، جایگزین هایی مطمئن تر و البته همه جانبه تر مورد نیاز است.

بیوتکنولوژی پتانسیل ایفای نقش در حوزه های مختلفی مانند پزشکی، دارویی، کشاورزی، استفاده بهینه از میکروارگانیسم ها، محیط زیست، صنایع گوناگون و دریاها را دارد. همین موضوع در سالیان دور سبب سرمایه گذاری در این حوزه گردیده است. پیش بینی افزایش جمعیت کره زمین و رویارویی با کاهش منابع مختلف، نیاز به افزایش بازدهی غذایی، نجات کره زمین از آلودگی های تولید شده توسط بشریت، ظهور بیماری های مختلف و حتی تداوم چالش درمان در بسیاری از بیماری های موجود، پایه گذار صنعتی شدند که هرچند در سال های ابتدایی بازدهی قابل توجهی نداشت، اما رسیدن به جایگاه حقیقی اش امری انکار ناپذیر بود.

تجارت مبتنی بر علم

هر کجا نیازی خلق شود، تجارتی هم به دنبال آن به منظور پاسخ به نیاز شکل خواهد گرفت. به طور مثال، نیاز به غذا در محیط خارج از منزل، تجارت رستوران و کافی شاپ های مختلف را ایجاد کرد. نیاز به تفریح، گردشگری و آژانس های مسافرتی را به وجود آورد. بسیاری از نیازهای روزمره انسان ها در هر جامعه به واسطه تجارت های مختلفی پاسخ داده می شوند. حتی امروز به علت رقابت، بسیاری از کسب و کارها قبل از ارائه پاسخ، نیازی را در مخاطب خود ایجاد و بلافاصله راهکاری برای آن ارائه می دهند.

اما در مورد تجارت مبتنی بر علم چطور؟ آیا می توان به علم به عنوان یک عامل خلق ثروت نگاه کرد؟ آیا می توان افرادی را در مراکز علمی آکادمیک و شرکت های خصوصی به کار گرفت تا با تولید علم، سبب سودآوری و خلق ثروت شوند؟ از یک مقطع، دیدگاه سرمایه گذاری با ریسک بالا، به سمت علوم مختلف هجوم برد. سرمایه گذاری در حوزه های مختلف علمی آن هم به منظور خلق تکنولوژی، محصولات و خدماتی که بتوانند نیاز انسان ها را در مقیاس بزرگ تری پاسخ دهند.

شکل و شمایل تجارت طی سالیان مختلف همواره در حال تغییر بوده و شاید بتوان گفت طی چند دهه اخیر، بیش از هر زمان دیگری سرمایه گذاری در تجارت مبتنی بر علم دیده می شود. البته که باید توجه داشت با توجه به ریسک پذیر بودن این نوع کسب و کار، همیشه همه چیز طبق زمان بندی پیش نخواهد رفت و شاید مدت زمان بیشتری برای بلوغ و پذیرش تکنولوژی های جدید مورد نیاز باشد. احتمالا این موضوع را در مورد بیوتکنولوژی بتوان مطرح نمود. قطعا اتفاقات و چالش هایی باید رخ می داد تا دنیا دریابد بیوتکنولوژی بهترین راه حل ممکن است.

پتانسیل های علم در خلق ثروت

می توان گفت امروز به اندازه حوزه های مختلف علمی، مسیر برای خلق ثروت وجود دارد. الگوی کشورهای توسعه یافته در استفاده از علوم مختلف به منظور بهینه سازی شرایطِ مصرف منابع گوناگون و ارائه جایگزین هایی به منظور تسهیل اوضاع، نمونه بسیار جذاب و مناسبی از پتانسیل علم در خلق ثروت است. اختراعات و اکتشافات مهمی طی سالیان قبل سبب ایجاد یک مسیر هیجان انگیز در پیشرفت دنیای انسان ها شده اند. ماشین، هواپیما، کامپیوتر، تلفن همراه، ماهواره و بسیاری موارد دیگر نمونه های موفقی از تلفیق علم و دنیای تجارت اند که هرکدام به نوعی یک سوخت جدید برای موتور پیشرفت انسان ها بوده اند.

اما آیا رویکرد دنیا همیشه به این شکل باقی می ماند؟ آیا تنها علوم کاربردی سبب ارتباط مستقیم درآمدزایی از دانش افراد می باشند؟ نقش علوم پایه ای در این بازی تجارت مبتنی بر علم در کجاست؟ شواهد حاکی از آن است که پیشرفت سریع در حوزه های گوناگون طی سالیان اخیر نه تنها مشکلات زیادی را برطرف نکرده بلکه باعث ایجاد هزاران سوال جدید و پیچیده تر شدن شکل و شمایل زندگی شده است. شرایط حال حاضر نشان از پررنگ شدن مجدد علوم پایه ای می دهد. برای مدت زمان طولانی علوم پایه ای محدود به فضای دانشگاه و تدریس شده بودند، اما امروز نیاز به این علوم برای پاسخ به سوالات جدید چندین برابر شده است. این اتفاق می تواند منجر به خلق کسب و کارهای جدید مبتنی بر علم شود و طبعا مسیر باز شدن درهای بی انتهای هستی تا سالیان سال ادامه دار خواهد بود. همچنین درهم تنیدگی علوم مختلف و ارتباط تنگاتنگ حوزه های گوناگون با یکدیگر سبب شده است که دیدگاه تک رشته ای و تک بعدی به سمت چند رشته سوق پیدا کند. این نگرش چندبعدی خود به جذابیت رقابتی شدن بازارهای مبتنی بر علم جدید خواهد افزود.

البته زمانی که صحبت از درآمدزایی از علم می شود، صرفا تولید علم و دانش فنی پیرامون یک محصول و یا خدمت مورد بحث نیست. طبعا برای خلق یک کسب و کار موفق، پارامترهای بسیار زیادی باید در نظر گرفته شوند و اتفاقا نرخ شکست در چنین کسب و کارهایی بسیار زیاد است.

یک نتیجه گیری منطقی این است که علم یا ثروت به دیگری ارجحیتی نداشته و یک رابطه مستقیم بین آن ها وجود دارد. رسیدن از علم به ثروت ایده آل ترین حالت برای شکل دهی به ذهنیت محققین و دانشمندان جوان است تا با حرکت در این مسیر، وضعیت کلی اجتماع در بلند مدت در کنار مزایای شخصی افراد رو به بهبودی رود.

آناتومی درآمدزایی بیوتکنولوژی

نویسنده مقاله Harvard Business Review این گونه توضیح می دهد که: «من آموختم که آناتومی بخش بیوتکنولوژی – که بیشتر آن از مدل‌هایی که در نرم‌افزار، رایانه، نیمه‌رساناها و صنایع مشابهی که به خوبی کار می‌کردند به عاریت گرفته شده است – اساساً ناقص بوده و بنابراین نمی‌تواند نیازهای علوم پایه و تجارت مبتنی بر آن را برآورده کند.»

بنابراین تا زمانی که آناتومی موجود به طور چشمگیری تغییر نکند، بیوتکنولوژی قادر به جذب سرمایه گذاری ها و استعدادهای مورد نیاز برای تحقق بخشیدن به پتانسیل خود به منظور تغییر حداکثری نخواهد بود. بازیگران این حوزه به سه دسته تقسیم می گردند:

  • مشارکت کنندگان مستقیم این بخش (استارت آپ ها، شرکت های تاسیس شده، آزمایشگاه های غیرانتفاعی، دانشگاه ها، سرمایه گذاران، مشتریان)؛
  • سلسله مراتب نهادی که این بازیگران را به هم متصل می کند (بازارهای سرمایه، مالکیت معنوی و محصولات مختلف)؛
  • و قوانینی که بر نحوه عملکرد این نهادها اثر می گذارند (مقررات، حاکمیت شرکتی، حقوق مالکیت معنوی).
نویسنده مقاله در ادامه توضیح می دهد که برای موفقیت حداکثری، سه موضوع باید در نظر گرفته شود و به اجزا آناتومی صنعت بیوتکنولوژی کمک شود تا در این سه بخش به بهترین جایگاه دست یابند:
  • مدیریت ریسک و پاداش دادن به ریسک پذیری،
  • ادغام مهارت ها و قابلیت هایی که در طیفی از رشته ها و کارکردها وجود دارند،
  • و ارتقاء دانش انتقادی در سطوح سازمانی و صنعتی.

نکته قابل توجه این است که مقاله مذکور در سال ۲۰۰۶ نوشته شده و اگر به رفتار فعالین و قانون گذاران مرتبط نگاه عمیقی داشته باشیم، طی سالیان بعد مسیر صنعت بیوتکنولوژی سعی دارد به سمتی حرکت کند که سه موضوع بالا به بالاترین حد کیفیت برسد. افزایش ریسک پذیری، پررنگ شدن فعالیت های بین رشته ای و از همه مهم تر، ارتقا دانش مدیریتی و نقد صحیح عملکرد در سطوح مختلف کمپانی ها و توجه ویژه به فرهنگ سازمانی سبب رشد روز افزون صنعت بیوتکنولوژی گردیده است. اما آیا نتیجه رضایت بخش است؟ یا همچنان باید در این مسیر اصلاحاتی صورت پذیرد؟ به عقیده من راه برای پذیرش حداکثری این صنعت در مقیاس جهانی طولانی است. علاوه بر آن، برگرداندن تمایل کمپانی های بزرگ به سرمایه گذاری های پر ریسک در این حوزه یک نیرومحرکه اساسی خواهد بود. امروز بسیاری از کمپانی ها تمایل به خرید محصول آماده به جای سرمایه گذاری در فاز تحقیق و توسعه دارند. حداقل تا سال ۲۰۱۹ که کرونا ظهور می کند، توجه به صنعت بیوتکنولوژی و توسعه حوزه های مختلف آن بیشتر در کشورهای پیشرفته دیده می شود. اما ظهور کرونا یک آژیر خطر برای کشورهایی بود که طی سالیان قبل کمتر به این حوزه توجه داشتند و حال در این شرایط فرصت برای جبران کمی سخت خواهد بود.

بیوتکنولوژی - مهرداد عامری

مدیریت دانش​

تجارت مبتنی بر علم یک پدیده نسبتاً جدید به حساب می آید. البته این مفهوم در کشورهایی مثل ایران نسبت به دنیا دیرتر مورد پذیرش عمومی قرار گرفته است. زیرا ظهور پدیده های جدید و پذیرش آن توسط قسمت اعظمی از یک اجتماع نیاز به زمان کافی و فرهنگ سازی مناسب دارد. خوشبختانه امروز شاهد یک فضای مناسب پیرامون چنین تجارتی هستیم. اگر بخواهیم نگاه عمیق تری به «تجارت مبتنی بر علم» داشته باشیم، منظور این است که نه تنها از علم موجود در شکل دهی تجارت استفاده شود، بلکه تلاش تیم اصلی بر این خواهد بود تا علم مربوطه هرچه بیشتر و بهتر توسعه یابد و ارزشی که به دنبال آن ایجاد می شود، به عنوان بخشی از تجارت و ارائه آن به مخاطب و مشتری در نظر گرفته شود. البته نباید از این موضوع غافل شد که بخش قابل توجهی از ارزش اقتصادی چنین بنگاه و تجارتی، در نهایت با کیفیت علم مورد نظر تعیین می گردد.

حال اگر تیم و یا شرکتی موفق به راه اندازی چنین کسب و کاری شود، یکی از اساسی ترین موارد مدیریت دانش موجود در بنگاه مربوطه خواهد بود که سبب حفظ و تداوم کمپانی خواهد شد. زمانی که دانش پایه و اساس یک تجارت شود، طبیعتا نگهداری از آن و مدیریت هرچه بهتر آن علم، بسیار حیاتی است. تا قبل از حوزه های نوین مانند بیوتکنولوژی، علم و تجارت عمدتا جدای از هم فعالیت می کردند. اما پیشرفت در این حوزه کمک زیادی به چنین فرهنگ سازی داشته است.

گسترش تجارت مبتنی بر علم

طبعا با بررسی بیوتکنولوژی و مسیری که این حوزه طی کرده تا به امروز برسد، می توان نتیجه گیری کرد که حوزه های دیگر علم نیز می توانند منجر به خلق مارکت های اختصاصی خود شوند. البته که در حال حاضر ما شاهد بازارهای متنوعی مبتنی بر علوم مختلف هستیم، اما آنچه مهم است و باید به آن توجه داشت، علوم متعددی آنچنان که باید به جایگاه واقعی خود دست نیافته اند. اینکه در این حوزه ها همچنان سرمایه گذاری با ریسک بالا صورت نمی پذیرد طبعا عوامل متعددی را شامل می شود، از جمله نقش فعالین حوزه های علمی، نهادهای ارتباطی و همچنین نهادهای قانون گذار. طبعا در صورت ایجاد جذابیت و بهینه سازی شرایط سرمایه گذاری، تجارت مبتنی بر دانش می تواند سرنوشت یک کشور را به طور کامل متحول کند.

در ایران خوشبختانه طی سالیان اخیر شرایط به گونه ای رقم خورده است که آمادگی اجتماعی و انگیزه قشر دانشگاهی و آکادمیک برای حرکت به سمت چنین بازارهایی در سطح قابل قبولی قرار دارد. اما باید توجه داشت که موانع بسیار زیاد موجود در این راه، وجود رانت و ناعدالتی در تخصیص منابع و بسیاری موارد دیگر می تواند تجارت مبتنی بر علم را به سمت خاموشی بکشاند. به جای تولید علم و جهت دادن علم تولیدی به سمت خلق ثروت، شاهد واردات دانش از کشورهای دیگر با قصد سرکوب استعدادهای داخلی باشیم و در نهایت این فرصت بی نظیر و انگیزه جمعی را از دست بدهیم.

بدون شک در این اتفاق هم افراد آکادمیک و هم قانون گذاران دخیل می باشند. افراد آکادمیک و دانشگاهی لازم است اصولی کاری خود را تا حد زیادی تراشکاری نمایند و با پیروی از اخلاقیات و تکیه بر به روزترین منابع، در جهت تولید دانش و از آن مهم تر ارزیابی هرچه دقیق تر علم تولیدی قدم بردارند. به جای تولید داده های بی ارزش که سالیان سال در مقالات مختلف شاهد آن بودیم، امروز داده های با کیفیت مورد نیاز است تا بتوان در سطح کلان اعتماد سازی نمود. از طرفی قانون گذاران باید استراتژی ها و سیاست هایی را دنبال کنند که به جای اجبار و قوانین دست و پا گیر، انگیزه های علمی را به درستی مدیریت کنند. سطح حساسیت در اجتماع امروز بسیار متفاوت از سالیان قبل بوده و رویکرد برخورد با این فرصت بی نظیر و حمایت های گوناگون از اجتماع علمی کشور نیاز به تغییرات اساسی دارند. به امید آن که در آینده نزدیک ایران تبدیل به یکی از قدرت های جهانی در خلق ثروت از علوم مختلف به خصوص بیوتکنولوژی شود.

چقدر این نوشته برات مفید بود؟

از ۱ تا ۵ امتیاز بدید

میانگین رتبه 0 / 5. تعداد رای: 0

هنوز امتیازی ثبت نشده، اولین نفر باشید.

4 پاسخ

  1. خیلی مفید و عالی بود
    به امید اینکه شاهد تجارت های مبتنی بر علم بیشتری توی کشورمون باشیم

  2. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما
    خیلی مفید و جذاب بود
    انشالله شاهد پیشرفت و توسعه بیشتر علم بیوتکنولوژی باشیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *